دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

تفریحات قدیمی تهرانی ها

تفریحات قدیمی,تفریحات قدیمی تهرانی ها ,سرگرمی های مردم تهران

تفریحات قدیمی تهرانی ها
پیش از مشروطه تمام تعطیلى هاى عید و عزا(به استثناى تعطیلات نوروز) با حساب قمرى تعیین مى شد و بیشتر جنبه مذهبى داشت. مهمترین رویداد مذهبى عید قربان بود که هنوز هم به اهمیت خود باقى است.
تنها در آن ایام عید قربان یک هفته تعطیل مى شد. از عید قربان تا عید غدیر که به سلسله جلیله سادات تعلق دارد و در طول این یک هفته مردم مشغول گردش و مهمانى مى شدند. بازار تک و توک باز مى ماند. اداراتى هم که وجود نداشت، فقط پستخانه و تلگرافخانه مرتب کار مى کرد. مکتب خانه ها هم غالباً یک هفته تعطیل مى کردند؛ چون معتقد بودند که تحصیل میان دو تعطیلى میمنت ندارد.

در تهران قدیم، همانند هر دوره تاریخی دیگری از تاریخ، مردم به موازات فعالیت‌های اجتماعی و شغلی شان دارای تفریحات و سرگرمی‌هایی بودند که با آنها اوقات فراغت خود را پر می‌کردند.


خربازی یا خرسواری
یکی از سرگرمی های مردم تهران قدیم، خربازی (خرسواری، یابوسواری) بود که جوانان شیفته اش بودند. این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که در مکان هایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریه ای در شرق تهران) دوشان تپه (خیابان ژاله) و مزرعه امین الملک (حوالی راه آهن) به تفریح و مسابقه می پرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعت ها محو تماشای خرسواری می شدند.


این چهارپایان فقط جهت سواری تربیت شده که همه آنها از میان اصیل ترین و تیزفهم ترین خرها و یابوها بودند. همه چهارپایان چه کوچک و چه بزرگ برای مسابقه و تفریح به پالان هایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گل میخ نقره و با زنگوله های فراوان آرایش شده بودند.
همچنین دست، پا و دم آنها را حنا می بستند و سم هایشان را به رنگ سیاه درمی آوردند و از پیشانی بند و مگس پران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) برای زینت بخشیدن به این حیوانات استفاده می کردند.


خر و یابوسواران نیز موقع سواری با بهترین لباس ها در میان مردم ظاهر می شدند. با لباده های بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، کپنک های نمدی، شال ابریشمی و گیوه های آجیره در برابر چشمان صدها تماشاچی در عصرها و روزهای تعطیل از حاشیه خیابان و مکان های مذکور بالا و پایین می رفتند.


ترنا، بازی همه‌گیر
در بین تفریحات ترنا بازی گستردگی و جاذبه بیشتری داشت و امکان شرکت آن برای همه و در هر مکانی وجود داشت و بخشی از وقت مردان و پسران را در روزهای تعطیل پر می کرد.


خیمه شب بازی
خیمه شب بازی یا تئاتر عروسکی یکی دیگر از تفریحات مدرنی بود که در دوره قاجاریه در تهران رواج یافت و استفاده از آن به صورت یکی از تفریحات مورد علاقه مردم درآمد.


گردش در باغ ها
مردم در روزهای تعطیل عازم باغ ها و سایر گردشگاه های تهران نظیر چشمه علی ، دوشان تپه ، پس قلعه ، عشرت آباد، میدان باغ شاه و… می شدند تا ساعاتی از روز را در هوای آزاد و فضایی سبز بگذرانند. طی روز وقت خود را بیشتر با بازی های دسته جمعی مثل الک دولک ، یک پی دوپی ، دوک بازی و… می گذراندند و در این میان ، مارگیرها هم جای خاصی داشتند و با استفاده از مارهای بزرگ که نیش آنها کشیده شده بود به اجرای نمایش هایی سرگرم کننده می پرداختند.

تفریحات قدیمی,تفریحات قدیمی تهرانی ها ,سرگرمی های مردم تهران

 تفریحات زنانه
در نظام اجتماعی تهران قدیم، زنان دارای نقش چندان فعالی در هیچیک از امور نبودند و به همین جهت جای چندانی در تفریحات نداشتند جز آن دسته از زنان که با خانواده خود به زیارت اماکن متبرکه می رفتند. زنان هیچگونه وسیله تفریحی نداشتند، بلکه آنها هم دارای یک سری وسایل و امکاناتی برای پر کردن فراغت خود بودند که از آن جمله می توان به برگزاری مجالس روضه خوانی زنانه در منزل، شرکت در مجالس روضه خوانی و مجالس قرائت قرآن و حدیث اشاره نمود.


جز این رفت و آمدهای زنانه و دور هم نشستن در ساعات مختلف روز یکی از وسایلی بود که وقت زنان را پر می کرد و طی این نشست و برخاستهای زنانه، فرصت مناسبی بود تا زنان بتوانند طرز پخت انواع غذاها و شیرینی ها، شیوه تهیه ترشیجات و مرباجات و نحوه دوخت و دوز را از هم یاد بگیرند. در این جلسات غیبت کردن از دیگران و بزرگ کردن معایب انان، یا افشای اسرارشان حلاوت خاصی داشت.


بازار فالگیری و توسل به جادو و جنبل هم در بین زنان گرم بود. زنان فالگیر با مبطلات و محملات خود زنان ساده لوح را سر کیسه می‌کردند مقداری آت و آشغال به عنوان طلسم و بخت گشا و… به آنها می‌فروختند. اما هر چه بود، زنان خانه دار از فالگیرها استقبال خوبی می‌کردند. عده‌ای از فالگیران، فروشنده لوازم آرایش و جواهرات بدلی نیز بودند و به هر خانه‌ای که پا می‌گذاشتند علاوه بر فالگیری مقداری کالا نیز می‌فروختند که این زنان نزد عوام به کولی و غربتی شهرت داشتند و حداقل زیرو رو کردن بساط آنها جزو تفریحات زنان بود.


 تفریح مردانه
قهوه خانه ها در ایام تعطیل پاتوق کاسب ها مى شد که جولانگاه درویش سخنور، نقال، لوطى عنترى و شعبده باز بود. مهمترین قهوه خانه هاى آن روز تهران یکى قهوه خانه باغ ایلچى و دیگرى باغچه حیاط شاهى معروف به باغچه على جان بود. قهوه خانه باغ ایلچى در اواخر بازار عباس آباد میان گذر لوطى صالح و گذر قاسم خان و همان محل سابق سفارت روس که «گریبایدوف» وزیر مختار وقت روس در زمان فتحعلى شاه را در آنجا کشتند از آن روز به نام باغ ایلچى خوانده مى شد. این باغ بزرگ چند هزار متر فضاى مشجر داشت، شب و روز دایر بود.

تفریحات قدیمی,تفریحات قدیمی تهرانی ها ,سرگرمی های مردم تهران

در ایام عید دسته خیمه شب بازى در آن راه مى انداختند و جز زن ها تمام طبقات به آنجا مى رفتند و به قدرى این گردشگاه شهرت پیدا کرده بود که بعضى از شب ها عید ناصرالدین شاه و دامادش مجدالدوله با کلاه نمدى و پستک و لباس مبدل به تماشاى این گردشگاه مى آمدند.
در این قهوه خانه چایى جفتى سه شاهى، قلیان دانه اى صد دینار، ترش(لیموى دم کرده) و گل گاوزبان استکانى صد دینار و ناهار چلوخورشت پانزده شاهى بود. دیگر قهوه خانه معروف تهران قدیم، باغچه على جان(حیاط شاهى) واقع در عودلاجان که آنجا هم در میان رندان شهرت داشت و ایام تعطیل مرکز ارباب ذوق بود.


وقتی سینما آمد
سینما در بدو ورود به تهران تفریح خاص اعیان و اشراف بود و مردم عادی امکان استفاده از آن را نداشتند. اولین فیلمی که به ایران آمد و در دارالخلافه نمایش داده شد، فیلم مسافرت مظفرالدین شاه به اروپا بود که به وسیله میرزا ابراهیم خان عکاس باشی نمایش داده شد.


خودداری خانواده ها از بردن کودکان به سینما و کنجکاوی و علاقه کودکان برای تماشای این پدیده جادویی امکان پیدایش جعبه نمایشی به نام شهرفرنگ را فراهم کرد که دارندگان آن با حرکت در کوچه ها و در برابر رقمی ناچیز عکس های رنگینی را که معمولا از پشت جلد مجلات خارجی جدا و به هم چسبانده شده بود به کودکان نشان می دادند.

شهرفرنگ ، جعبه ای چوبی یا فلزی بود که یک یا چند عدسی بر بدنه یا بالای آن تعبیه شده بود و علاقه مندان می توانستند از طریق آن عکس های داخل شهر فرنگ را ببینند و صاحب این جعبه هم داستانی را که براساس عکس های داخل جبعه ساخته بود با صدای بلند برای بینندگان تعریف می کرد.

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

مدرسه تومانیان

درباره مدرسه تومانیان

این مدرسه را می توان اولین مدرسه ساخته شده با اصول اروپائی دانست که در سال 1242 به دست ارامنه تبریز در حیاط کلیسای لیل آباد احداث شد. سرپرستی این مدرسه در ابتدای ساخت با آقای هاکوب قره باغی بود. این مدرسه از سال 1251 تا 1264 شمسی با کمک مالی آقایان ذکریا، سرکیس و سیمون تومانیان اداره می شد. در سال 1275 شمسی خانم تامارا تومانیان دختر مرحوم ذکریا در سن بیست سالگی در گذشت و برادرش آقای گریگور تومانیان از سهم ارثیه خواهرش یک ساختمان عالی ساخت و در اختیار مدرسه قرار داد که این مدرسه را «تامارا» نام نهادند. مدیریت مدرسه تامارا را نخست مرحوم آلکسانیان و سپس بارون هاکوب و داهی و بعد از ایشان افرادی مانند شاجیان و دیگران بر عهده داشتند. مدرسه تامارا در سال 1317 شمسی به «اسدی» تغییر نام داد و تا شهریور 1324 با بودجه دولت اداره می شد. در این تاریخ به نام مدرسه «تامارا» خوانده شد و مبدل به یک مدرسه ملی گردید.

مدرسه تومانیان (۱۳۹۹) | عکس ، آدرس ، نقشه و هر آنچه باید بدانید - کجارو

معماری بنا

این بنا که به عنوان مدرسه ساخته شده است از جنس آجر می باشد و در سه طبقه ایجاد شده است. طبقه زیر زمین، همکف و طبق اول از جمله طبقات آن می باشند. این طبقات به وسیله پله هایی به هم مرتبط می شوند. پنجره های قوس دار که در قسمت فوقانی آنها به صورت هلالی ساخته شده است زیبائی خاصی به بنا بخشیده است. از ویژگی های بنا می توان به استحکام آن اشاره کرد که طی سالیان دراز این بنا همچنان پا بر جا بوده است و تنها نیاز به نم گیری در قسمت سقف پیدا کرده است. در سر در برخی ورودی های مدرسه لوح های سنگی به زبان ارمنی دیده می شود.

برای سفر به تبریز و تماشای این مکان زیبا فقط کافیست بلیط اتوبوس تبریز را از مستر بلیط و به صورت آنلاین تهیه کرده و به این شهر سفر کنید.

https://mrbilit.com/mag/tumanian-school/
دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

بازى‌هاى محلی استان تهران

بازى‌هاى محلی,بازى‌هاى محلی استان تهران

بازى‌هاى استان تهران عبارتند از:

آب اومد کدوم آب، آبجى نساء، آسياب بچرخ، آسياب بشين، آفتاب مهتاب چه رنگه، آن مان نبارا، اتل متل توتوله، اِشن‌قَر، الک دولک، اوسا بدوش زن اوسا ندوش، باقالى به چندمن، بامبک، بره‌غُزي، پنج دوک، پنجره، پِنشت، تاب‌بازي، ترکه‌بازي، ترنابازي، تيرون‌بازي، جست‌و خيز، جفتک چارکش، چال مال خدا، چرخک، چشمک، چوب‌توپ، حسن کمال، حمومک مورچه‌داره، خاله رورو، خاله ديگ به‌سر، دختر گريه مى‌کنه، دستمال، دوزيازي، دوقوز بپرک، ريگ‌بازي، زوري،زوو، سُک‌سُک، سه‌پايه، سه نفر کله ملوق، شلاق‌بازي، شير ديدم، شير يا خط، طاق يا جفت، عرقچينک، عمو زنجيرباف، عموسبزى‌فروش، قايم‌ باشک، قلعه‌بازي، قلعه ٔ شاه مال منه، کبوتربازي، کلاه‌بردار، کوشک، گربه ٔ خاله پيرزن، گردوبازي، گردو شکستن، گرگم به هوا، لبوداغه لبو، لى‌لي، مدادبازي، مَلمَلى‌گو، مولودي، ميخ طويله، ميخک، نقطه‌بازي، نون بيار کباب ببر، هالنگه، هسته ٔ خرمابازي، هفت سنگ، هل و گلاب، ياسمن و نسترن، يک کلافه و ….

آب اومد، کدوم آب

اين بازى در واقع ترانه‌اى است که بين استاد و شاگرد يا شاگردان رد و بدل مى‌شود. ترانه پايان مشخصى ندارد و مى‌تواند برحسب استعداد استاد و حوصله ٔ شاگردان ادامه يابد. ترانه اين‌گونه آغاز مى‌شود : استاد: يه مرغ زردى داشتم، خيلى دوسش مى‌داشتم، توله هه اومد و بردش، سرپا نشست و خوردش … سگ اومد . شاگردها: کدوم سگ؟ استاد: همون سگ که مرغو خورده . شاگردها: کدوم مرغ؟ استاد: همون مرغ زرد پاکوتاه، گردن هما که شيش قرون تا هش قرون مى‌خريدنش، نمى‌دادمش …

آسياب بچرخ

بازيکنان دست‌هاى يکديگر را گرفته و دايره‌وار مى‌ايستند. آن‌گاه يکى از بازيکنان فرمان داده و مى‌گويد: ‘آسياب بچرخ’ . با اين فرمان بازيکنان با سرعت زياد شروع به چرخيدن مى‌کنند تا آنکه سر آنها گيج رفته و بر زمين بى‌افتند .

آسياب بشين

بازيکنان دست يکديگر را گرفته و دايره‌وار مى‌ايستند. يکى از آنها استاد شده و خطاب به بازيکنان مى‌گويد: آسياب بشين. آن‌گاه همگى نشسته و مى‌گويند: ‘مى‌شينم ‘ . بعد از آن هربار که استاد مى‌گويد: ‘جون خاله جون’ يا ‘جون عمه‌جون ‘ ، همگى مى‌گويند: ‘پا نمى‌شم’ و زمانى که استاد مى‌گويد: ‘جون چمدون’ همگى مى‌گويند: ‘پا مى‌شم’ و بعد بلند مى‌شوند. دوباره استاد آنها را مورد خطاب قرار داده و مى‌گويد: ‘آسياب قليان بکش’ ؛ آن‌گاه همگى قليان کشيده و در واقع اداى قليان‌کشيدن را درمى‌آورند. سپس استاد مى‌گويد: ‘آسياب بخواب’ و همگى خود را کج مى‌کنند و در آخر استاد مى‌گويد: ‘آسياب بچرخ’ ، که همگى دست يکديگر را گرفته و دور خود مى‌چرخند و بازى پايان مى‌گيرد .

الک دولک

بازيکنان به دو گروه تقسيم مى‌شوند، يک گروه در بالاى زمين، پشت خط شروع بازى و گروه ديگر در داخل زمين مستقر مى‌شوند. در نقطه ٔ شروع سنگى را که بزرگتر از آجر معمولى است، قرارداده و چوب دولک را طورى روى آن مى‌گذارند که موازى با خط طولى زمين و لااقل يکى از لبه‌هاى آن آزاد باشد. ابتدا يکى از نفرات بالا با الک ضربه‌اى محکم به‌سر آزاد دولک مى‌زند. دولک از سر سنگ بلند شده و پس از چرخشى در هوا به داخل زمين فرود مى‌آيد. اگر افراد گروه پائين که داخل زمين هستند، دولک را در هوا ‘بُل’ بگيرند، برنده مى‌شوند و جاى دو گروه عوض مى‌شود. در غير اين‌صورت يکى از نفرات گروه پائين، دولک را از روى زمين برداشته و به‌طرف الک که پس از پرتاب دولک، در کنار سنگ و به موازات خط طولى زمين گذاشته مى‌شود، پرت مى‌کند. اگر الک به دولک اصابت کند، باز جاى دو گروه عوض مى‌شود و در غير اين‌صورت نوبت به نفر بعدى گروه بالائى مى‌رسد و به‌همين ترتيب تا پايان نفرات گروه بالا ادامه پيدا مى‌کند . در نوع ديگر الک دولک به‌جاى سنگ، دو آجر موازى با فاصله ٔ حدود ده سانتى‌متر را روى زمين گذاشته و چوب الک را روى آن دو آجر مى‌گذارند، يکى از بازيکنان گروه بالا با دولک زير الک مى‌زند تا الک حدود ۱ – ۵/۱ متر به‌هوا بلند شود، بعد ضربه‌اى محکم به آن زده و به‌طرف زمين بازى پرت مى‌کند .

بامبک

اولين بازيکن از جمع بازيکنان پيش آمده و دو زانو روى زمين مى‌نشيند. توپى را که قطر آن حدود ده سانتى‌متر است، در دست گرفته و آن را به زمين مى‌زند، توپ پس از برخورد به زمين بالا آمده و بازيکن با ضربات کف دست خود، آن را دوباره به زمين مى‌زند و ضربات را ادامه مى‌دهد تا زمانى که توپ از دست وى رها شده و ضربات قطع گردد. پس از او يک‌يک بازيکنان مهارت خود را مى‌آزمايند . بازيکنى که تعداد ضربات او بيش از ديگران باشد، برنده ٔ بازى شناخته مى‌شود. در اين بازى هر ضربه ٔ توپ را يک ‘زى‌يک’ مى‌نامند .

دستمال

بازيکنان به دو گروه مساوى تقسيم مى‌شوند. آن‌گاه مقابل هم و به‌فاصله ٔ ده قدم از يکديگر، در دو صف قرار مى‌گيرند. استاد بازى يک دستمال بين دو صف مى‌گذارد، طورى‌که فاصله ٔ آن از دو دسته به يک اندازه باشد. با فرمان استاد نفر اول هر دو صف بايد به‌سرعت دويده و دستمال را بردارند. بازيکنى که زودتر دستمال را برداشته و به‌جاى خود برگردد برنده ٔ بازى است. البته به‌شرطى که طرف مقابل او نتواند دست خود را بدن او بزند. پس از پايان بازيِ دو نفر اول، نوبت به نفر دوم صف مى‌رسد و به‌همين ترتيب بازى ادامه مى‌يابد تا همه ٔ نفرات دو صف به پايان برسد. در پايان گروهى که تعداد برنده‌هاى آن بيشتر باشد، برنده ٔ اصلى شناخته خواهد شد .

دوزبازى

هريک از دو بازيکن دوازده ريگ يا شيء کوچک ديگرى مانند لوبيا را برمى‌دارند، طورى‌که رنگ شيء موردنظر هريک با ديگرى متفاوت باشد. بعد روى زمين يا کاغذ سه مربع داخل هم مى‌کشند. آن‌گاه به نوبت هربار يک شيء خود را در نقاط تقاطع خط‌ها مى‌گذارند. بازيکنى که زودتر از ديگرى بتواند، سه دانه از شيء خود را در يک خط مستقيم قرار دهد، برنده است .

زوو

بازيکنان به دو گروه مساوى تقسيم مى‌شوند. روى زمين، مستطيل بزرگى رسم مى‌کنند و هريک از دو گروه در يکى از دو نيمه ٔ مستطيل مستقر مى‌شوند. آن‌گاه به‌ترتيب از هر گروه يک نفر، نفس را در سينه حبس مى‌کند و با کشيدن زوو وارد زمين حريف مقابل مى‌گردد. هريک از اين دو نفر سعى مى‌کند در حال زووکشيدن، ياران حريف را نيز لمس کند. ياران حريف نيز ضمن فرار از او، سعى مى‌کنند او را محاصره کرده و بگيرند که نتواند از خط نيمه ٔ زمين بگذرد، زيرا در غير اين‌صورت تمام کسانى را که لمس کرده باشد، از بازى اخراج خواهند شد. در دور و دورهاى بعدى دو نفر ديگر از دو گروه وارد زمين حريفان خود خواهند شد و به‌همان ترتيبى که گفته شد عمل مى‌کنند. هر گروهى که زودتر ياران خود را از دست بدهد، بازنده است و به‌عنوان مجازات بايد به افراد گروه برنده کولى بدهد؛ يعنى بازيکنان برنده هرکدام بر کول يکى از بازندگان سوار شوند و چند دورى سوارى گيرند . در اين بازى اين نکته قابل ذکر است که فردى که براى زوو کشيدن نفس‌گيرى کرده است، هرگاه احساس نمايد که نفس خود رو به اتمام است بايد بلافاصله به زمين بازگردد و اگر در زمين حريف نفس آن تمام شود، از دور بازى خارج مى‌گردد .

سُک‌سُک

سُک‌سُک، نوع ديگرى از بازى قايم باشک است. با اين تفاوت که ‘گرگ’ هنگامى که يکى از بازيکنانى را که پنهان شده، مى‌بيند، بايد خود را به محل چشم گرفتن رسانيده و بگويد: سُک‌سُک. در اين صورت بازيکنى که توسط گرگ ديده شده، گرگ بعدى خواهد بود. بقيه ٔ بازيکنان دوباره به محل شروع بازى آمده و دوباره بازى را آغاز مى‌کنند .

طاق يا جفت

در اين بازى که بيشتر بردوباخت موردنظر است، يکى از دو بازيکن، تعدادى ريگ يا شيء ريز ديگر را در مشت خود مى‌گيرد و دو کف دست خود را روى هم گذاشته و آن اشياء را در ميان دستان خود تکان مى‌دهد و يا دو دست خود را به پشت خود برده و آن اشياء را در يکى از مشت‌هاى خود قرار مى‌دهد. آن‌گاه شست خود را در مقابل بازيکن دوم گرفته و مى‌گويد: طاق يا جفت. بازيکن دوم به ميل خود يکى از دو کلمه ٔ طاق يا جفت را ادا مى‌کند. سپس بازيکن اول مشت خود را باز کرده و تعداد اشياء مشت خود را مى‌شمارد، اگر با گفته ٔ بازيکن دوم مطابقت داشت که وى برنده است و در غير اين‌صورت بازنده خواهد بود .

عمو سبزى‌فروش

زنى عاشق عمو سبزى‌فروش است و تنبان سياه دبيت و شليته ٔ کوتاه مى‌پوشد و چادر به‌سر مى‌کند. يک زن هم قباى بلند پوشيده و با شال و گيوه و عرقچين اداى سبزى‌فروش را درمى‌آورد. حاضران در مجلس هم با دايره و تنبک و دست، با اشعار آهنگينى که دو طرف مى‌خوانند، هماهنگى مى‌کنند. زن اشعارى را مى‌خواند و دلبرى مى‌کند و با گفته‌هاى خود حاضران را مى‌خنداند .

قلعه ٔ شاه مال من

بازيکنان يک نفر را به‌عنوان شاه انتخاب مى‌کنند. بعد از اينکه شاه به بالاى تپه ٔ خاکى يا ماسه‌اى رفت، آن‌گاه همه ٔ بازيکنان با هم مى‌گويند: ‘قلعه ٔ شاه مال منه’ و همگى به سمت بالاى تپه هجوم مى‌برند که شاه را پائين بياورند، شاه مهاجمان را به پائين هل داده و مى‌گويد: ‘شاه منم که زور دارم قلعه ٔ شاه مال منه ‘ . بازى به‌همين ترتيب ادامه پيدا مى‌کند تا زمانى‌که کسى بتواند او را پائين بکشد که در نتيجه، خود وى يا بازيکن ديگرى به‌جاى شاه قرار مى‌گيرد .

کبوتربازى

معمولاً کسانى که کبوتر نگهدارى مى‌کنند، گاه گاهى آنها را هوا کرده و از پرواز آنها لذت مى‌برند و حرکات آنها را زير نظر دارند. گاهى دو نفر کبوترباز که با هم رقابت دارند مسابقه مى‌دهند، يعنى اگر کبوترهاى يکديگر را بگيرند پس نمى‌دهند. گاهى هم بر سر مدت زمان پرواز کبوترهاى خود شرط‌بندى مى‌کنند . کبوتربازان براى شناسائى کبوترها خود اسامى خاصى که معمولاً به رنگ آنها بستگى دارد، انتخاب مى‌کنند مانند: طوقي، دم‌سياه، سينه دم‌سياه، ابلق، کله‌دار، چترى و …

گرگم به هوا

يکى را به‌عنوان گرگ انتخاب مى‌کنند و چند محل را که کمى از سطح زمين بلندتر است به‌عنوان ‘ هوا’ انتخاب مى‌کنند. گرگ شروع به تعقيب دونده‌ها مى‌کند. هرگاه بتواند دست خود را به پشت يکى از بازيکنان بزند آن بازيکن گرگ مى‌شود و گرگ به‌جاى او وارد بازى مى‌شود. هرگاه بازيکنى خود را به ‘هوا’ برساند گرگ ديگر نمى‌تواند او را بزند. بازيکنان معمولاً براى آنکه گرگ را گيج کنند سروصداى زيادى راه مى‌اندازند و شعرهائى را مى‌خوانند .

لى‌لى

ابتدا زمين مستطيل هموارى را انتخاب و آن را به شش خانه ٔ مساوى تقسيم مى‌کنند. از اولين خانه ٔ دست راست شماره‌گذارى مى‌کنند به‌ طورى‌که خانه‌ ە اى ۱ و ۶ ، ۲ و ۵ ، ۳ و ۴ در کنار هم قرار مى‌گيرند. در بيرون دايره با فاصله ٔ دلخواه نيم‌دايره‌اى مى‌کشند و آنجا را نقطه ٔ شروع بازى مى‌دانند. قبل از شروع بازى روى پاره‌اى مقررات توافق مى‌کنند (مثلاً عبور دادن سنگ از خانه‌ها با چند ضرب بايد صورت بگيرد). معمولاً خانه ٔ چهارم را خانه ٔ استراحت قرار مى‌دهند. در اينجا هر بازيکنى مى‌تواند از حالت لى‌لى بيرون آمده و استراحت کند. در هر نوبت يکى از بازيکنان بازى را انجام مى‌دهد يعنى سنگ را در خانه ٔ اول مى‌اندازد و براساس توافق قبلى که بايد بازى مثلاً يک ضرب يا چند ضرب باشد با پا سنگ را به‌ترتيب از خانه‌ها عبور مى‌دهد، تا از خانه ٔ ۶ به بيرون برود. دفعه ٔ بعد سنگ را به خانه ٔ ۲ و ۳ و … مى‌اندازد براى پرتاب سنگ به خانه ٔ ۶ که مجاور خانه ٔ ۱ است، بايد بازيکن لى‌لى‌کنان خود را به خانه ٔ ۳ برساند و از آنجا سنگ را پرتاب کند. اگر پاى بازيکن يا سنگ روى خط بين خانه‌ها قرار بگيرد بازيکن سوخته است. وقتى تمام مراحل بازى را با موفقيت به پايان رساند برنده شده و مى‌تواند خانه‌اى بخرد ( تنها خانه ٔ چهارم که محل استراحت است قابل خريدارى نيست). وقتى فرد خانه‌اى مى‌خرد بازيکنان ديگر بايد با اجازه ٔ او از خانه خود عبور کنند . اتفاق مى‌افتد که بازيکنى موفق شود تمام خانه‌ها را بخرد .

نقطه‌بازى

ابتدا روى کاغذ نقطه‌هائى با فاصله ٔ حدود يک سانتيمتر به‌طور عمودى و افقى رسم مى‌کنند . نقطه‌ها مى‌توانند کم يا زياد باشد که برحسب آن بازى کوتاه‌تر يا طولانى‌تر خواهد شد. بازيکنان هريک، يکى از حروف الفبا و يا شماره‌اى را براى خود انتخاب مى‌کنند و آن‌گاه هريک به‌نوبت، دو نقطه را به‌هم وصل مى‌کنند. البته هربار بيش از يک خط نمى‌توان رسم کرد، به‌جز زمانى که بازيکن با رسم يک خط بتواند مربعى را تشکيل دهد که در اين‌صورت مى‌تواند خط ديگرى هم رسم کند. به اين ترتيب بازى را ادامه مى‌دهند تا تمام نقطه‌ها به‌هم متصل شوند. آن‌گاه مربع‌هاى هر بازيکن شمرده مى‌شود و کسى که بيشترين مربع متعلق به او باشد، برنده ٔ بازى خواهد بود .

نون‌ بيار کباب ببر

يکى از بازيکنان دست‌هاى خود را جلو مى‌برد، طورى‌که کف آنها رو به هوا باشد. ديگرى کف دست‌هاى خود را روى کف دست‌هاى بازيکن اول قرار مى‌دهد. حال بازيکنى که دست‌هاى خود را زير دست ديگرى است، بايد با سرعت و مهارت دست‌هاى خود را بيرون کشيده و روى دست‌ ديگرى بزند؛ بازيکن دوم هم بايد به‌موقع دست‌هاى خود را کنار بکشد که مورد ضرب قرار نگيرند؛ در غير اين‌صورت، سوخته و جاى دست‌ها عوض مى‌شود. بازيکنان به‌هنگام بازى عبارت ‘نون بيار کباب ببر’ را مرتباً تکرار مى‌کنند .

هفت سنگ

از ميان بازيکنان دو نفر به‌عنوان استاد انتخاب مى‌شوند. اين دو استاد ياران گروه خود را انتخاب کرده و براى تعيين گروه شروع‌کننده ٔ بازي، تر و خشک مى‌کنند . آن‌گاه سنگ‌ها را از بزرگ به کوچک روى هم مى‌چينند و گروه اول ( شروع‌کننده ٔ بازي) در مقابل سنگ‌ها و به‌فاصله ٔ حدوداً پنج متر از آنها مى‌ايستد. افراد گروه دوم هم پشت سنگ‌ها قرار مى‌گيرند. سپس يکى از افراد گروه اول توپ را به‌طرف سنگ‌ها پرتاب مى‌کند. اگر توپ به سنگ‌ها اصابت کند، گروه دوم توپ را برداشته و به قصد زدن گروه اول، آنها را دنبال مى‌کند. گروه اول هم سعى مى‌کند در موقعيتى مناسب، دوباره سنگ‌ها را روى هم بچيند، ضمن اينکه توسط ياران حريف هم زده نشود. اين گروه در صورت موفقيت برنده شده و دوباره شروع‌کننده ٔ بازى خواهد بود. اما اگر هنگام پرتاب، توپ به سنگ‌ها اصابت نکند، گروه اول بازنده است و جاى دو گروه عوض مى‌شود .

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

مردان تهران قدیم چه می پوشیدند؟

مردان تهران قدیم چه می پوشیدند؟

لباس رسمی و معمول طهرانی های دوره قاجار برای همه طبقات شال و کلاه و جبه برای مردان و پیراهن کوتاه برای پوشاندن بالاتنه و دامنی بلند که تا پشت قدم های پا را بپوشاند برای زنان بود و اگر زنان هرگاه به دلایلی از خانه خارج می شدند از چادر، چارقد و روبنده استفاده می کردند.

▪ تن پوش مردان

در طهران قدیم تن پوش بسیاری از مردان، لباسی بلند و گشاد به نام جبه بود چون این تن پوش بسیار راحت و دوام خوبی داشت و مردم دیگر نقاط کشور روی خوشی به آن نشان دادند تا آنجا که در کل ایران جبه، لباس رسمی شناخته شد که با توجه به طبقات مختلف جامعه، جنس جبه گوناگون بود. طبقات ممتاز، جبه شان را از جنس ماهوت می دوختند و سایر طبقات که استطاعت خرید ماهوت را نداشتند از پارچه های دستباف ایرانی استفاده می کردند. همه مردان بعد از پوشیدن جبه، شالی به کمر می بستند که برایشان حکم جیب داشت.

کفش مردان نیز با توجه به تناسب توان مالی، گیوه، چاروق و نعلین بود که البته بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که طرح هماهنگ کردن لباس مردم به مرحله اجرا گذاشته شد کت و شلوار و کفش هایی به شکل امروزی جایگزین قبا، جبه و نعلین شد و اما کلاه یا به عبارت دیگر شال کلاه، بخش جدانشدنی از لباس مردان به شمار می رفت. در آن دوره کلاه برای مرد به منزله چادر برای زن بود و مردی بدون کلاه در کوچه و بازار دیده نمی شد.

کلاه از این جهت ضروری بود که مردان عضو «سر» را سلطان و فرمانده بدن می پنداشتند و اعتقادشان بر این بود که باید برای این عضو، حرمتی بسیار قایل شد تا آنجایی که حتی هنگام خواب، عرقچین بر سر می گذاشتند و جز دیوانگان، مردی بدون کلاه دیده نمی شد.

از خرافاتی که مردم به آن بسیار اهمیت می دادند این بود که اگر مردی بدون کلاه، آب بخورد دلیل بر عدم عقل و حواس وی است و اگر بنا به دلایلی عرقچین از سرشان می افتاد، کف دست شان را روی سر می گذاشتند و آب می خوردند.

در این دوران، بازار کلاه دوزها رونق بسیار خوبی داشت. معروف ترین کلاه هایی که مردان آن دوره بر سر می گذاشتند کلاه های نمدی، پوستی و مقوایی بود که بعد از آن کلاه پهلوی یا کلاه اجباری خاتم کلاه ها شد.

▪ کلاه نمدی

کلاه نمدی، کلاه لبه کوتاهی شبیه عرقچین تا شده بود که در آن دوره از همه کلاه های موجود ارزان تر به شمار می رفت. نوع دیگر این کلاه «فینه» نام داشت که در انتها متصل به یک منگوله بود که شال سبزی دور آن می بستند و نوحه خان ها و مداحان از آن استفاده می کردند. نوع مرغوب کلاه نمدی از کرک شتر تهیه می شد که به لوطی ها و داش مشتی ها تعلق داشت. قیمت این کلاه ها از پنج شاهی تا دو قران متغیر بود.

▪ کلاه پوستی

بعد از کلاه نمدی، کلاه پوستی دارای مشتریان بسیاری بود که اسکلت آن از مقوا و روی آن با پوست گوسفند، بره، سنجاب، سمور و غیره پوشانیده می شد و سقف اش از مخمل یا ماهوت بود و در داخل آن آستر. قیمت این کلاه بین سه قران تا سه تومان بود که نسبت به کلاه نمدی گران تر و مخصوص اعیان به شمار می رفت.

▪ کلاه مقوایی

کلاه مقوایی نیز کلاهی از مقوا و ماهوت سیاه با ارتفاعی بلند که مختص جوجه فکلی های آن دوره بود. همچنین برخی از افرادی اداری که سمت منشی داشتند این کلاه را بر سر می گذاشتند. از کلاه مقوایی به عنوان پیش درآمد کلاه پهلوی یاد شده است. قیمت این کلاه از دو قران به بالا بود.

▪ کلاه پهلوی

استفاده از کلاه پهلوی که از آن به نام کلاه زورکی یاد می شد از جمله قوانینی بود که رضاخان آن را عمومی کرد و مردم مجبور به استفاده از آن شدند. این نوع کلاه مانند کلاه مقوایی بود که نقابی جلوی آن دوخته شده بود.

قانون اتحاد شکل، همه مردان را موظف کرد که باید ملبس به کت و شلوار و مجبور به استفاده از کلاه نقابدار (کلاه پهلوی) باشند و هر کس که از این دستور سرپیچی کند انواع اهانت ها، بی حرمتی ها گریبان گیرش می شد و آژان ها، جبه های مردان را در ملا عام با قیچی بریده و شال و کمربند و کلاه آن را نیز لگدمال و دشنام و ناسزا نثار مردان می کردند. جملات تمسخرآمیزی که همزمان با تغییر لباس بر سر زبان عوام افتاده بود، شامل:«هم کلاه مان را برداشتند و هم کلاه بر سرمان گذاشتند» بود که این مثل آنچنان رایج شده بود که بعد از تاجگذاری رضاخان شعار مردم این بود که «این کلاه برای سرت گشاد است.

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

امامزاده های نزدیك تهران


قرار نیست سفر همیشه به جاهای دور باشد. اگر كمی دقیق‌تر نگاه كنیم در دور و بر شهر خودمان در هر نقطه‌ای از ایران، ده‌ها جای دیدنی وجود دارد كه تا امروز از آن بی‌خبر بودیم.

برای نمونه در نزدیكی تهران، این شهر پر از ترافیك و شلوغی، ده‌ها منطقه زیبای طبیعی و بكر وجود دارد كه خود می‌تواند مقصد سفری كوتاه در تعطیلات آخر هفته باشد. شهرستان ساوجبلاغ از شهرستان‌های استان البرز با طبیعتی زیبا و دیدنی یكی از آن مناطق است.

فاصله این منطقه تا تهران كمتر از یك ساعت و تا كرج حدود 15 دقیقه و تمام مسیر به صورت اتوبان است. البته اگر در ترافیك همیشگی بزرگراه تهران ـ كرج گرفتار نشوید! منطقه ساوجبلاغ كه طبیعتی زیبا و آرام دارد گزینه‌ای در دسترس و مناسب برای آسایش است.

دیدنی‌های تهران,مکانهای دیدنی تهران

دو روستای كردان و خور كه نزدیكی شهر هشتگرد قرار دارند علاوه بر طبیعت زیبا دارای پیشینه تاریخی نیز هستند. به نظر می‌رسد نام روستای خور به جهت داشتن آب و هوای خوب و مناسب، ابتدا خوب یا خرداد بوده كه با مرور زمان به خور تبدیل شده است.

از دیدنی‌های این روستا و منطقه اطراف آن می‌توان به امامزاده سلیمان، تپه‌ها و دره دوچنار، امامزاده برچشمه یا زبیده خاتون، برج و باروی قلعه خور و چنار 800 ساله‌اش اشاره كرد.

در ناحیه زرچه كانی كه به چنار تپه مشهور است درختان كهنسال و بزرگی از گونه چنار دیده می‌شود كه بسیار زیبا و دیدنی هستند. در نزدیكی محوطه مسجد جامع نیز چناری 800 ساله وجود دارد كه سندی زنده از تاریخی بودن منطقه است. از محوطه برج و باروی قلعه خور، بخش بسیار كوچكی باقی مانده است. بنا به بررسی‌های انجام شده یكی از برج‌های این قلعه تا سال 1340 نیز پابرجا بوده كه متاسفانه امروزه بخشی كوچك از آن باقی است.

دیدنی‌های تهران,مکانهای دیدنی تهران

روستای كردان نیز یكی دیگر از روستاهای زیبا و تاریخی منطقه است. از دیدنی‌های این روستا می‌توان برج آرامگاهی كردان، پل قدیمی بانو صحرای كردان، امامزاده شاهزاده حسین و بی‌بی شهربانو را نام برد.

در دو كیلومتری شمال غرب روستا پلی قدیمی به نام بانو صحرا وجود دارد كه از نام منطقه كه به همین نام است گرفته شده. این پل آجری در دوره صفوی ساخته شده كه تنها دوپایه و بخشی از طاق‌های آن باقی مانده است البته دیدن روستای سرسبز و خوش آب و هوای فشند را هم به همه كسانی كه به این منطقه سفر می‌كنند، توصیه می‌كنیم.

بقعه امامزاده حسین كردان

كردان یكی از روستاهای دهستان چندار است كه در 60 كیلومتری تهران قرار دارد و بنای امامزاده حسین به فاصله یك كیلومتری بزرگراه تهران ـ قزوین، داخل قبرستان روستا واقع شده است.

بنای این امامزاده از بیرون با معماری خاص خود به شكل ستاره‌ای دارای 34گره است كه گنبد كلاه خودی شكلی روی آن استوار شده است.

دیدنی‌های تهران,مکانهای دیدنی تهران

نمای بیرونی بنا كلا از آجر ساخته شده است. در انتهای هر ترك و بخش پایین شروع گنبد، به وسیله هفت آجر كه به صورت پلكان معكوس هرمی چیده شده‌اند، نماسازی شده است.

روی گنبد سوراخ‌هایی وجود دارد كه احتمالا مربوط به تهویه و دفع رطوبت است. در ضلع شرقی گنبد یك نورگیر بزرگ طاق دار به فضای بین دو پوسته منتهی شده و در سمت راست این بخش، یك نورگیر كوچك و نورگیر دیگری نیز در ضلع جنوبی دیده می‌شود.

در داخل قبرستان دو بنای تازه مرمت شده وجود داردكه یكی از آنها كه رفیع‌تر است به امامزاده شاهزاده حسین و دیگری كه فقط اتاقكی معمولی است به امامزاده بی‌بی نسا تعلق دارد. ظاهرا این دو امامزاده خواهر و برادر بوده و از نوادگان امام زین‌العابدین هستند. عده‌ای ازاهالی آنها را فرزندان بلافصل این امام بزرگوار می‌دانند و می‌گویند اسم اصلی او حسین اصغر یعنی فرزند امام بعد از امام محمد باقر(ع) است

ورودی بنا از شرق بوده و داخل آن همه با گچ پوشیده شده است. البته بر خلاف نمای بیرونی ستاره‌ای شكل، پلان بنا از داخل شش ضلعی است. از داخل بنا اگر به سقف گنبد نگاه كنید یك ستاره ده پر تزئینی دیده می‌شود كه احتمالا مربوط به تزئینات اصلی بناست.

در صفحه 58 كتاب آثار تاریخی ساوجبلاغ و نظر آباد نوشته حاتمی در مورد این بنا چنین نوشته شده است: «… در حال حاضر روستای كردان چندان وسیع نیست. ولی آثار و اسنادی وجود دارد كه حكایت از قدمت و عظمت آن در گذشته می‌كند.

درختان كهن از جمله پیر چنار كردان واقع در كوچه مسجد و باغ متعلق به آقای عبدالله معینی است كه 5/6 متر دور پایه و بیش از 600سال پیش به دلیل توفان بسیار شدید شكسته و درخت فعلی جوانه درخت كهنی است كه بیش از هزار سال پیش رو-3ییده است…

دیدنی‌های تهران,مکانهای دیدنی تهران

می‌گویند كردان مركز استقرار یك گردان تبعید شده در دوران ساسانی بوده كه به همین نام هم باقی مانده است یا نهر آبی در كردان وجود دارد كه به نام مغول معروف است…

در داخل قبرستان دو بنای تازه مرمت شده وجود داردكه یكی از آنها كه رفیع‌تر است به امامزاده شاهزاده حسین و دیگری كه فقط اتاقكی معمولی است به امامزاده بی‌بی نسا تعلق دارد. ظاهرا این دو امامزاده خواهر و برادر بوده و از نوادگان امام زین‌العابدین هستند. عده‌ای ازاهالی آنها را فرزندان بلافصل این امام بزرگوار می‌دانند و می‌گویند اسم اصلی او حسین اصغر یعنی فرزند امام بعد از امام محمد باقر(ع) است.»

دیدنی‌های تهران,مکانهای دیدنی تهران

امامزاده سلیمان روستای خور

بنای این امامزاده در روستای خور از توابع شهر هشتگرد واقع شده است. بنا از خارج دارای نقشه‌ای چهار ضلعی و با مصالح لاشه سنگ است كه در سه طرف شرق، غرب و جنوب دارای پنجره‌هایی جدید است.

گنبد بنا، مخروطی دوپوسته و با لاشه سنگ بنا شده است. در بالای مخروط گنبد، نوع چیدمان سنگ‌ها نامرتب است كه نشان‌دهنده تخریب شدن و مرمت مجدد آن در گذشته است.

اهالی روستا اعتقاد دارند نسب این امامزاده به حضرت سجاد علیه‌السلام می‌رسد. به گفته اهالی، در گذشته بالای گنبد، یك پنجه سیاه رنگ زیبا قرار داشته كه در سال‌های پیش از انقلاب به سرقت رفته است.

دیدنی‌های تهران,مکانهای دیدنی تهران

در صفحه 70 كتاب بقاع متبركه استان تهران، به این بنا به صورت مختصر اشاره می‌شود اما در مورد قدمت آن چیزی قید نشده است.

در صفحه 141 كتاب آثار تاریخی ساوجبلاغ و نظرآباد نوشته ابوالقاسم حاتمی در مورد این بنا چنین نوشته شده است:

«…. تپه امامزاده بیش از 200 سال پیش قبرستان روستا بوده است، سپس قبرستان به مكانی به نام پشت خانه چهار شهید منتقل شد و اوایل انقلاب مجددا قبرستان به محل فعلی تغییر مكان می‌دهد.

بنا به گفته اهالی، امامزاده سلیمان از نوادگان امام زین العابدین است ولی احتمالا وی از جمله افرادی بوده كه با یاغیان و مهاجمین جنگیده و پس از مرگ، آرامگاه او مورد توجه و عنایت مردم قرار گرفته و یا این كه ایشان از سادات مرعشی بوده كه در دوران صفوی به عنوان رهبر مذهبی یا امام جماعت مورد علاقه مردم روستا بوده و پس از فوت، آرامگاه او زیارتگاه مریدانش شده است.

دیدنی‌های تهران,مکانهای دیدنی تهران

بنای امامزاده سلیمان مشتمل است بر یك حیاط كوچك، دو تالار در ضلع شمال و شرق و گنبد خانه هشت ضلعی… تالار‌های شرقی و شمالی در سال‌های 1362 به بنا الحاق شده است….»